

اصلی است که می گوید: آنچه در جیب من است، از آنچه در جیب توست، باارزش تر است. تصور کنید، اگر یک انگشتر داشته باشید و بخواهید آن را ارزش گذاری کنید مطمئناً قیمتی فراتر از زمانی خواهید گفت که میخواهید آن انگشتر را برای خرید از فرد دیگری قیمت گذاری کنید.
آزمایشی انجام شده که فکر می کنم توسط هارد رایفا، یکی از دانشمندان تئوری بازی ها و تصمیم گیری انجام شده است.
او اطلاعات مالی یک شرکت ساختگی را به سه گروه از دانشجویان مالی میدهد.
به گروه اول می گوید، شما باید براساس این اطلاعاتی که دریافت کردید و براساس انچه آموخته اید، این شرکت را قیمت گذاری کنید. این کار به منزله امتحان درسی شما هست.
به گروه دوم می گوید، دانشگاه منابع مالی خوبی دارد و تصمیم به خرید این شرکت کرده است، لطفاً براساس آموخته هایی که داشته اید این شرکت را ارزش گذاری کنید تا ببینیم با چه قیمتی باید آن را خریداری کنیم
به گروه سوم می گوید: این شرکت برای ما هست و می خواهیم آن را بفروشیم، لطفاً براساس آموخته هایی که داشته اید، آنرا ارزش گذاری کنید تا ببینیم با چه قیمتی باید بفروشیم.
این سه گروه همگی مباجث مالی خوانده اند و براساس فرمول هایی مشخص ارزش این شرکت را بایستی محاسبه کنند. یعنی انتظار می رود هر سه نتیجه به یکدیگر نزدیک باشد، اما نتیجه نهایی جالب بود.
گروه اول فقط براساس فرمول ها و دانسته هایی که داشتند قیمت گذاری کنند(با تصور امتحان درسی)
گروه دوم، ۳۰% کمتر از گروه اول قیمت گذاری کرد (با تصور این که میخواهیم شرکت را بخریم)
گروه سوم، ۳۰% گران تر از گروه اول قیمت گذاری کرد( با تصور اینکه می خواهیم بفروشیم.)
این موضوع را برای این گفتم که بدانید چرا خیلی اوقات بسیاری از انسان ها بر روی موضوعی که در مورد آنهاست و یا در مورد وسیله که صاحب آن هستند این همه بزرگ نمایی می کنند و فکر می کنند آن وسیله بهترین است و با ارزش ترین در دنیاست.
تصور کنید، فردی یک ماشین مدل پایین دارد و در مورد آن این چنین می گوید: ” این ماشین واقعاً عالیه، من که حاضر نیستم این ماشین را با هیچ ماشینی عوض کنم، این ها مدل های قدیمی و اصل هستند و کیفیتشون عالیه، عمراً اگر این ماشین های جدید، به گرد پای این ماشین برسند.”
از طرفی وقتی فردی می خواهد در مورد وسیله ای که شما دارید صحبت کند، به احتمال زیاد خوبی های آن را کمتر می بیند و بیشتر نقاط ضعف آن را می بیند.
شاید برایتان بارها اتفاق افتاده باشد، ماشین خودتان را به قیمت ۲۵ میلیون برای فروش قرار داده اید، وقتی از فرد دیگری می پرسید که خودرو من چقدر می ارزد، او قیمتی حدود ۲۰ تا ۲۲ میلیون را می گوید، در حالی که قیمت واقعی ماشین شما همان ۲۵ میلیون است.
این رفتار همانطور که در خصوص اموال فیزیکی صادق است، در خصوص رفتارها و حتی دوست و فامیل، همسر و فرزند هم صادق است. چقدر دیده ایم که مادر و پدری، آنقدر از محسنات و خوبی های فرزندشان تعریف می کنند و بزرگنمایی می کنند، که گویی این فرزند یک انسان بدون عیب و نقص است.
خیلی از ما در این مواقع، چه زمانی که فردی در مورد داشته های خودش بزرگ نمایی می کند و چه زمانی که در مورد اموال شما، کوچک نمایی می کند، سعی می کنیم با فرد روبرویی مخالفت کنیم، اما اگر می خواهید در ارتباطات موفق تر باشید، مادامی که این موضوع و این گفته های مخاطب برای شما اهمیت ندارد و به شما آسیبی نمی رساند، بر سر آن بحث و جدل نکنید و خیلی ساده موافق کرده و از کنار این موضوعات بگذرید.
فراموش نکنید این خصلت ما انسان هاست و همه ما این خصلت را داریم.
مطلب بالا برداشت شده از کتاب فن بیان و ارتباطات کلامی است که بزودی چاپ و منتشر می شود.
13 دیدگاه دربارهٔ «نقدی بر کتاب پدر پولدار پدر بی پول اثر رابرت کیوساکی»
عرض سلام خدمت جناب شیخ علی این کتاب و من خواندم بعضی چیزها رو درست میگه اینکه مردم پولی که بدست میارن سریع خرج میکنن و خودشونو میندازن تو قرض به جای اینکه با پول سرمایه گذاری کنن بعد با سود سرمایه گذاری چیزی بخرن. جدیدا قرار کارتهای اعتباری که تواین کتاب ذکر کرده در کشور ما هم رواج پیدا کنه که این باعث میشه بعد از استفاده از این کارتها برای پرداخت اقساط بیشتر کار کنن و زحمت بکشن و خلاصه همیشه تو قرض باشن که به نظر من از بعضی جنبه ها ذوش مناسبی نباشه از نظر سرمایه گذاری در مسکن و کارای بزرگ درسته متناسب کشور ما نیست به هر حال ممنون از راهنماییهاتون
درود بر شما دقیقا درست می فرمایید.
سلام وقتتان بخیر
شما چه کتابی را پیشنهاد میدید که با سیستم مالی و اقتصادی ایران هم سازگاری داشته باشه؟
سلام، وقت بخیر
متاسفانه کتاب خاصی در این حوزه مطالعه نکردم و نمی شناسم.
من امثال شمارو خوب میشناسم شروع میکنید به سرکوب یک کتاب یا محصول و به جاش محصولات خودتونو تبلیغ کنین که مثلا اون بده مال ما خوبه از ما خرید کنید.امثال شماها هزار سال دیگه نمیتونه جای امثال کیوساکی رو بگیره.شما هزاران نکته خوب این کتابو رها کردی چسبیدی به دو سه موردی که تو ایران کاربرد نداره.برو توبه کن و به جای سرکوب این کتاب سعی کن با تلاش خودتو به سطح رابرت کیوساکی برسونی.
آقا سعید سلام
ممنون بابت نظرت،
دوست من، در این مطلب فقط این کتاب را نقد کردم، اونهم برای ارتباطش با فرهنگ و اقتصاد خودمون،
من هیچ کجای متن توهینی به رابرت کیوساکی نکردم، صرفاً تمرکز کلی مترجم ها و انتشاراتی روی این کتاب و تبلیغ اون بود که این نقدر را نوشتم.
در ضمن، من شغل و تخصصم، موضوع دیگه ای هست و اصلاً در زمینه هوش مالی ادعایی ندارم که بخوام کتاب یا محصول خودم را معرفی کنم.
در ضمن، وقتی در خصوص منابع معتبر در خصوص هوش مالی جستجو می کنیم، این کتاب در صدر منابع نیست.
به زودی این مطلب را ویرایش خواهم کرد و بیشتر توضیح می دهم.
در ضمن هیچ وقت نقد کردن بد نیست، بلکه خوبه و کمک میکنه دید بهتری داشته باشیم (-:
اولا در مورد نقد کتاب ممنونم
دوما به نظرم این کتاب، کتابی هست که حتما باید خونده بشه البته مطالب غیر مرتبط هم داره
در ضمن از انتقادپذیری شما و این که طلب منتقد رو منتشر کردین، بسیار شوکه شدم
سلام
با اینکه کتاب باید خونده بشه، من هم موافقم، این خیلی عالیه که ما کتابهای مختلف و نظرات مختلف را بخونیم و نسبت به اونها آگاه باشیم، همونطور که خودم هم این کتاب را خوندم.
من نظرم را در مورد این کتاب گفتم همانطور که خیلی از دوستان نظر مخالف من دارند.
به نظر من نقد کتاب اون هم به این شکل زمانی معنا میدهد که شما مخاطب کتاب باشید. رابرت کیوساکی کتاب را برای ایرانیان ننوشته و اشکالی هم ندارد که تطبیق نداشته باشد. به نظر من باید نقد خود را اینگونه بیان کنید که: اینکه چه مقدار شیوه تجارت رابرت کیوساکی در ایران جواب میدهد نامعلوم و حتی شاید در مواردی ناممکن هست. اما نکته مهم این است که این کتاب میتواند نکات مهمی را در مورد پول و دانش پول و چگونگی نگاه کردن به پول به ما آموزش دهد و…
درود بر شما
سلام
در کل نقد تمامی کتابها کاری پسندیده هست. مباحثه بین مردم بر سر موضوعات مختلف، در کشورهای اروپایی خیلی پررنگ تر از کشور ماست. اندیشه افراد با بحث و نقد رشدِ بیشتری داره.
در مورد کتاب مذکور، من نظر مثبتی دارم. غیر از رابرت کیوساکی، نویسنده ای سراغ ندارم که خیلی ساده و شفاف در مورد چهار راهی که افراد درآمدشونو کسب میکنن، اطلاعات بده. کیوساکی، افراد مختلف از لحاظ درآمد رو از دیدگاهِ ذهنیت هاشون تقسیم بندی میکنه و سعی میکنه به خواننده یاد بده چطور مثل یه پولدار به دنیا نگاه کنیم… در مورد ساختار کسب و کار توضیح میده و کمکمون میکنه شغلِ سادمون رو توسط سیستم های کسب و کار، توسعه بدیم. نوشته های رابرت در مجموع از دو بُعد تشکیل میشن. بعد اول نظم دادن به ذهنیت افراد در رابطه با ثروت مادی و بُعد دوم اطلاعاتِ اقتصادِ شخصی…
خیلی عالی
درست می فرمایید.
این برداشت ها، از دیدگاه افراد انتقال پیدا می کند و همانطور که گفته ام، من صرفاً نظر شخصی خودم را می نویسم و این به معنی این نیست که کتابی مفید نیست. و چه بسا این کتاب برای بسیاری از دوستان، بسیار راهگشا و موثر بوده است.
ممنون از شما که در این بحث شرکت کردید (:
باسلام
کتاب فوق عملا خیلی از مباحث کلی اقتصاد در مدیریت را زیر سوال برده، نویسنده سعی در برهم زدن قوانین واقعی حداقل جامعه کنونی و اوضاع و احوالات اقتصادی و بالاخص متد های نوین مدیریت استراتژیک و مبحث swot دارد لذا با مطالعه بخشی از کتاب از نظر بنده، مغایر با اصول اولیه علوم اقتصادی میباشد