

متن زیر برداشتی از کتاب کلید را بزن، نوشته چیپ و دن هیس است. آنها در این کتاب بخوبی در خصوص موضوع تغییر صحبت کرده اند و اطلاعات بسیار عالی و کاربردی را به خواننده می دهند. متن زیر که در خصوص توهم مثبت است، برداشت شده از این کتاب است، البته با مقدار اندکی دخل و تصرف، این مطلب می تواند در مسیر موفقیت و پیشرفت، تلنگری برای ما باشد:
تصور کنید، شما در حال تماشای فرد غریبه ای هستید که وارد اتاق می شود، پشت میزی می نشیند و از روی یک برگ کاغذ مانند گزارشگرها بلند و شمره یک گزارش هواشناسی را می خواند: “فردا دمای هوا بیشتر می شود اما شب خنکی خواهیم داشت.” او در عرض ۹۰ ثانیه گزارش را می خواند و از اتاق بیرون می رود.
سپس از شما خواسته می شود که ضریب هوشی این فرد را حدس بزنید.
این موضوع اقدامی بود که برای انجام یک آزمایش روانشناسی صورت گرفت. شرکت کننده، ها معترض بودند که چکونه می توانند در عرض ۹۰ ثانیه در خصوص یک فرد تصمیم بگیرند و بگویند ضریب هوشی او چقدر است.
اما شرکت کننده ها یا همان تماشاچیان گزارش به واسطه اصرار آزمایشگرها، عددی را حدس می زدند.
بصورت جداگانه از گوینده قلابی هم خواسته می شد که ضریب هوشی خودش را حدس بزند. بنظرتان چه کسی حدس درست تری می زد؟
به طور اعجاب آوری، تماشاچیان.
دو روانشناس به نام پیتر بورکنو و آنت لیبلر از دانشگاه بیلفلد آلما این تجربه را انجام دادند و دریافتند که پیشگویی ضریب هوشی توسط غریبه ها بهتر از پیشگویی خود افراد مورد آزمایش است و حدود ۶۶ درصد درست تر است.
به این یافته عجیب فکر کنید. گوینده قلابی هواشناسی همه اطلاعات را دارد و شما هیچ اطلاعاتی از او ندارید. او داده های مربوط به چند دهه را در مورد خودش دارد (نمرات درسی اش، نمرات امتحان ورودی به دانشگاه، ارزیابی شغلی و …) او بیشتر از هر فرد دیگری در این دنیا درباره خودش اطلاع دارد، اما شما بهتر می توانید ضریب هوشی او را حدس بزنید.
اگر ارزیابی ما از خودمان براساس اطلاعات بود، اینگونه نمی شد و مشکلی هم نبود اما ارزیابی از خودمان شامل تعبیر و تفسیر است و اینجاست که احساس ما دخالت می کند و می خواهد امیدبخش ترین تعبیر ممکن از وقابع را داشته باشد.
تحقیقات نشان داده که اکثر ما خود را رانندگانی بالای حد متوسط تلقی می کنیم. در متون روانشناسی این اعتقاد را توهم مثبت می نامند.
مردم فکر می کنند نسبت به همسالانشان به لجاظ حمله قلبی، سرطان و حتی بیماری های مرتبط با غذا در معرض خطر کمتری قرار دارند.
جالبتر از همه ی این خودفریبی ها این است که مردم می گویند، نسبت به دیگران ارزیابی درست تری از خودشان ارائه می کنند.
این توهمات مثبت در رابطه با تغییر، مشکلات بزرگی را ایجاد می کند. ما برای اینکه بتوانیم تاب و تحمل تغییر را داشته باشیم و بتوانیم قدم در مسیر صحیح و درست موفقیت بگذاریم، باید ضعف های خودمان را بپذیریم، اما این توهمات مثبت در خصوص خودمان این اجازه را به ما نمی دهد که تصمیم درستی بگیریم و نمی گذارد ما تصویر روشنی نسبت به خودمان و مسیری که میرویم داشته باشیم.
برای موفقیت مراقب این توهم باشید. راستی همین الان که این متن را خوانده اید ممکن است این توهم به سراغتان بیاید و بگویید :” من که اینگونه نیستم، اما فلانی و فلانی این مشکل را به شدت در خودشان دارند.”
یادتان نرود، برای موفقیت، اول باید برروی خودمان کارکنیم.
13 دیدگاه دربارهٔ «نقدی بر کتاب پدر پولدار پدر بی پول اثر رابرت کیوساکی»
عرض سلام خدمت جناب شیخ علی این کتاب و من خواندم بعضی چیزها رو درست میگه اینکه مردم پولی که بدست میارن سریع خرج میکنن و خودشونو میندازن تو قرض به جای اینکه با پول سرمایه گذاری کنن بعد با سود سرمایه گذاری چیزی بخرن. جدیدا قرار کارتهای اعتباری که تواین کتاب ذکر کرده در کشور ما هم رواج پیدا کنه که این باعث میشه بعد از استفاده از این کارتها برای پرداخت اقساط بیشتر کار کنن و زحمت بکشن و خلاصه همیشه تو قرض باشن که به نظر من از بعضی جنبه ها ذوش مناسبی نباشه از نظر سرمایه گذاری در مسکن و کارای بزرگ درسته متناسب کشور ما نیست به هر حال ممنون از راهنماییهاتون
درود بر شما دقیقا درست می فرمایید.
سلام وقتتان بخیر
شما چه کتابی را پیشنهاد میدید که با سیستم مالی و اقتصادی ایران هم سازگاری داشته باشه؟
سلام، وقت بخیر
متاسفانه کتاب خاصی در این حوزه مطالعه نکردم و نمی شناسم.
من امثال شمارو خوب میشناسم شروع میکنید به سرکوب یک کتاب یا محصول و به جاش محصولات خودتونو تبلیغ کنین که مثلا اون بده مال ما خوبه از ما خرید کنید.امثال شماها هزار سال دیگه نمیتونه جای امثال کیوساکی رو بگیره.شما هزاران نکته خوب این کتابو رها کردی چسبیدی به دو سه موردی که تو ایران کاربرد نداره.برو توبه کن و به جای سرکوب این کتاب سعی کن با تلاش خودتو به سطح رابرت کیوساکی برسونی.
آقا سعید سلام
ممنون بابت نظرت،
دوست من، در این مطلب فقط این کتاب را نقد کردم، اونهم برای ارتباطش با فرهنگ و اقتصاد خودمون،
من هیچ کجای متن توهینی به رابرت کیوساکی نکردم، صرفاً تمرکز کلی مترجم ها و انتشاراتی روی این کتاب و تبلیغ اون بود که این نقدر را نوشتم.
در ضمن، من شغل و تخصصم، موضوع دیگه ای هست و اصلاً در زمینه هوش مالی ادعایی ندارم که بخوام کتاب یا محصول خودم را معرفی کنم.
در ضمن، وقتی در خصوص منابع معتبر در خصوص هوش مالی جستجو می کنیم، این کتاب در صدر منابع نیست.
به زودی این مطلب را ویرایش خواهم کرد و بیشتر توضیح می دهم.
در ضمن هیچ وقت نقد کردن بد نیست، بلکه خوبه و کمک میکنه دید بهتری داشته باشیم (-:
اولا در مورد نقد کتاب ممنونم
دوما به نظرم این کتاب، کتابی هست که حتما باید خونده بشه البته مطالب غیر مرتبط هم داره
در ضمن از انتقادپذیری شما و این که طلب منتقد رو منتشر کردین، بسیار شوکه شدم
سلام
با اینکه کتاب باید خونده بشه، من هم موافقم، این خیلی عالیه که ما کتابهای مختلف و نظرات مختلف را بخونیم و نسبت به اونها آگاه باشیم، همونطور که خودم هم این کتاب را خوندم.
من نظرم را در مورد این کتاب گفتم همانطور که خیلی از دوستان نظر مخالف من دارند.
به نظر من نقد کتاب اون هم به این شکل زمانی معنا میدهد که شما مخاطب کتاب باشید. رابرت کیوساکی کتاب را برای ایرانیان ننوشته و اشکالی هم ندارد که تطبیق نداشته باشد. به نظر من باید نقد خود را اینگونه بیان کنید که: اینکه چه مقدار شیوه تجارت رابرت کیوساکی در ایران جواب میدهد نامعلوم و حتی شاید در مواردی ناممکن هست. اما نکته مهم این است که این کتاب میتواند نکات مهمی را در مورد پول و دانش پول و چگونگی نگاه کردن به پول به ما آموزش دهد و…
درود بر شما
سلام
در کل نقد تمامی کتابها کاری پسندیده هست. مباحثه بین مردم بر سر موضوعات مختلف، در کشورهای اروپایی خیلی پررنگ تر از کشور ماست. اندیشه افراد با بحث و نقد رشدِ بیشتری داره.
در مورد کتاب مذکور، من نظر مثبتی دارم. غیر از رابرت کیوساکی، نویسنده ای سراغ ندارم که خیلی ساده و شفاف در مورد چهار راهی که افراد درآمدشونو کسب میکنن، اطلاعات بده. کیوساکی، افراد مختلف از لحاظ درآمد رو از دیدگاهِ ذهنیت هاشون تقسیم بندی میکنه و سعی میکنه به خواننده یاد بده چطور مثل یه پولدار به دنیا نگاه کنیم… در مورد ساختار کسب و کار توضیح میده و کمکمون میکنه شغلِ سادمون رو توسط سیستم های کسب و کار، توسعه بدیم. نوشته های رابرت در مجموع از دو بُعد تشکیل میشن. بعد اول نظم دادن به ذهنیت افراد در رابطه با ثروت مادی و بُعد دوم اطلاعاتِ اقتصادِ شخصی…
خیلی عالی
درست می فرمایید.
این برداشت ها، از دیدگاه افراد انتقال پیدا می کند و همانطور که گفته ام، من صرفاً نظر شخصی خودم را می نویسم و این به معنی این نیست که کتابی مفید نیست. و چه بسا این کتاب برای بسیاری از دوستان، بسیار راهگشا و موثر بوده است.
ممنون از شما که در این بحث شرکت کردید (:
باسلام
کتاب فوق عملا خیلی از مباحث کلی اقتصاد در مدیریت را زیر سوال برده، نویسنده سعی در برهم زدن قوانین واقعی حداقل جامعه کنونی و اوضاع و احوالات اقتصادی و بالاخص متد های نوین مدیریت استراتژیک و مبحث swot دارد لذا با مطالعه بخشی از کتاب از نظر بنده، مغایر با اصول اولیه علوم اقتصادی میباشد