

قبلاً در خصوص تعارض و تعاریف آن صحبت کردم و مطالب مختلفی در این خصوص برایتان نوشته ام. اگر مطالب را خوانده باشید، گفته ام که تعارض موضوعی جدانشدنی از زندگی و کسب و کار ماست و خیلی اوقات تعارض علت به وجود آمدن مذاکره می شود. (برای مطالعه همه مطالب، کلمه تعارض را در قسمت جستجو سایت، وارد کنید.)
در این مطلب به معرفی سطوح مذاکره می پردازیم و تعارض را با توجه به توصیه لوییکی و ساندرز در کتاب آشنایی با مذاکره، در چهار سطح تعریف می کنیم.
قبلا در مطلبی در خصوص انواع مذاکره صحبت کرده ام و گفتیم که بخش اول مذاکره، مذاکره با خودمان است. این مذاکره ماحصل تعارض های درونی ماست. تعارضهایی که بر اساس عقاید، تفکرات، احساس ها، ارزش ها و یا تمایلات ما است که با یکدیگر در تضاد هستند.
چند مثال بزنیم:
فردی خوردن یک بستنی بزرگ کاکائویی را دوست دارد اما می داند که رژیم است و نباید بستنی بخورد.
کارمندی از رئیسش عصبانی است و دوست دارد حرفش را به او بگوید، اما می ترسد این عصبانیت را بیرون بریزد، چون ریسک اخراج شدن را حس می کند.
فردی دوست دارد که صبح زود بیدار شود و به همه کارهایش برسد، اما صبح زود هم خواب را دوست دارد.
زمانی که تضاد بین افراد رخ بدهد با این سطح روبرو هستیم. خیلی از تضادها از این سطح هستند، تضاد بین دو همسر، دو دوست، دو همکار، رئیس و کارمند، خواهر و برادر و …
ما باید مذاکره را بیاموزیم که بتوانیم این تضادها را مدیریت کنیم. باید یادمان باشد که تعارض بد نیست و ما بدنبال نابودی آن نیستیم بلکه می خواهیم یادبگیریم که آن را مدیریت کنیم و از ابعاد سازنده آن استفاده کنیم.
سومین سطح از تعارض درون یک گروه و بین اعضا شکل می گیرد. تعارضی که در یک تیم، گروه، خانواده، کلاس، کارکنان شکل می گیرد.
این تعارض خیلی اوقات در بین کارکنان سازمان ها دیده می شود. تعارض هایی شبیه تعارض بین تیم کنترل کیفیت و تیم تولید که در برخی از صنایع شاهد آن هستیم.
یکی از وظایف مدیران نظارت و بهینه کردن این تعارض است تا کارها بخوبی پیش برود.
این تعارض میان گروه ها شکل می گیرد و می تواند بین دو گروه کوچک باشد و یا دو گروه بزرگ. تعارض هایی که بین اتحادیه ها شکل می گیرد، تعارض ملل در حال جنگ، خانواده ها، گروه های معترض و دولت ها و …
در بین سطوح تعارض، این مورد به این دلیل که تعداد افراد زیادی در ان درگیر هستند و تعاملات مختلف است، پیچیده تر از سه سطح قبلی است. اگر این تعارض هم درون گروه و هم بین گروه شکل گیرد با یک تعارض بسیار پیچیده روبرو هستیم.
همانطور که در متن گفتم، تعارض همیشه وجود دارد و ما باید بعنوان یک مذاکره کننده بتوانیم آن را مدیریت کنیم و از جنبه های مثبت تعارض بهره ببریم. سعی می کنم در مطالب بعدی در خصوص جنبه های مثبت تعارض مطلبی را آماده کنم.
13 دیدگاه دربارهٔ «نقدی بر کتاب پدر پولدار پدر بی پول اثر رابرت کیوساکی»
عرض سلام خدمت جناب شیخ علی این کتاب و من خواندم بعضی چیزها رو درست میگه اینکه مردم پولی که بدست میارن سریع خرج میکنن و خودشونو میندازن تو قرض به جای اینکه با پول سرمایه گذاری کنن بعد با سود سرمایه گذاری چیزی بخرن. جدیدا قرار کارتهای اعتباری که تواین کتاب ذکر کرده در کشور ما هم رواج پیدا کنه که این باعث میشه بعد از استفاده از این کارتها برای پرداخت اقساط بیشتر کار کنن و زحمت بکشن و خلاصه همیشه تو قرض باشن که به نظر من از بعضی جنبه ها ذوش مناسبی نباشه از نظر سرمایه گذاری در مسکن و کارای بزرگ درسته متناسب کشور ما نیست به هر حال ممنون از راهنماییهاتون
درود بر شما دقیقا درست می فرمایید.
سلام وقتتان بخیر
شما چه کتابی را پیشنهاد میدید که با سیستم مالی و اقتصادی ایران هم سازگاری داشته باشه؟
سلام، وقت بخیر
متاسفانه کتاب خاصی در این حوزه مطالعه نکردم و نمی شناسم.
من امثال شمارو خوب میشناسم شروع میکنید به سرکوب یک کتاب یا محصول و به جاش محصولات خودتونو تبلیغ کنین که مثلا اون بده مال ما خوبه از ما خرید کنید.امثال شماها هزار سال دیگه نمیتونه جای امثال کیوساکی رو بگیره.شما هزاران نکته خوب این کتابو رها کردی چسبیدی به دو سه موردی که تو ایران کاربرد نداره.برو توبه کن و به جای سرکوب این کتاب سعی کن با تلاش خودتو به سطح رابرت کیوساکی برسونی.
آقا سعید سلام
ممنون بابت نظرت،
دوست من، در این مطلب فقط این کتاب را نقد کردم، اونهم برای ارتباطش با فرهنگ و اقتصاد خودمون،
من هیچ کجای متن توهینی به رابرت کیوساکی نکردم، صرفاً تمرکز کلی مترجم ها و انتشاراتی روی این کتاب و تبلیغ اون بود که این نقدر را نوشتم.
در ضمن، من شغل و تخصصم، موضوع دیگه ای هست و اصلاً در زمینه هوش مالی ادعایی ندارم که بخوام کتاب یا محصول خودم را معرفی کنم.
در ضمن، وقتی در خصوص منابع معتبر در خصوص هوش مالی جستجو می کنیم، این کتاب در صدر منابع نیست.
به زودی این مطلب را ویرایش خواهم کرد و بیشتر توضیح می دهم.
در ضمن هیچ وقت نقد کردن بد نیست، بلکه خوبه و کمک میکنه دید بهتری داشته باشیم (-:
اولا در مورد نقد کتاب ممنونم
دوما به نظرم این کتاب، کتابی هست که حتما باید خونده بشه البته مطالب غیر مرتبط هم داره
در ضمن از انتقادپذیری شما و این که طلب منتقد رو منتشر کردین، بسیار شوکه شدم
سلام
با اینکه کتاب باید خونده بشه، من هم موافقم، این خیلی عالیه که ما کتابهای مختلف و نظرات مختلف را بخونیم و نسبت به اونها آگاه باشیم، همونطور که خودم هم این کتاب را خوندم.
من نظرم را در مورد این کتاب گفتم همانطور که خیلی از دوستان نظر مخالف من دارند.
به نظر من نقد کتاب اون هم به این شکل زمانی معنا میدهد که شما مخاطب کتاب باشید. رابرت کیوساکی کتاب را برای ایرانیان ننوشته و اشکالی هم ندارد که تطبیق نداشته باشد. به نظر من باید نقد خود را اینگونه بیان کنید که: اینکه چه مقدار شیوه تجارت رابرت کیوساکی در ایران جواب میدهد نامعلوم و حتی شاید در مواردی ناممکن هست. اما نکته مهم این است که این کتاب میتواند نکات مهمی را در مورد پول و دانش پول و چگونگی نگاه کردن به پول به ما آموزش دهد و…
درود بر شما
سلام
در کل نقد تمامی کتابها کاری پسندیده هست. مباحثه بین مردم بر سر موضوعات مختلف، در کشورهای اروپایی خیلی پررنگ تر از کشور ماست. اندیشه افراد با بحث و نقد رشدِ بیشتری داره.
در مورد کتاب مذکور، من نظر مثبتی دارم. غیر از رابرت کیوساکی، نویسنده ای سراغ ندارم که خیلی ساده و شفاف در مورد چهار راهی که افراد درآمدشونو کسب میکنن، اطلاعات بده. کیوساکی، افراد مختلف از لحاظ درآمد رو از دیدگاهِ ذهنیت هاشون تقسیم بندی میکنه و سعی میکنه به خواننده یاد بده چطور مثل یه پولدار به دنیا نگاه کنیم… در مورد ساختار کسب و کار توضیح میده و کمکمون میکنه شغلِ سادمون رو توسط سیستم های کسب و کار، توسعه بدیم. نوشته های رابرت در مجموع از دو بُعد تشکیل میشن. بعد اول نظم دادن به ذهنیت افراد در رابطه با ثروت مادی و بُعد دوم اطلاعاتِ اقتصادِ شخصی…
خیلی عالی
درست می فرمایید.
این برداشت ها، از دیدگاه افراد انتقال پیدا می کند و همانطور که گفته ام، من صرفاً نظر شخصی خودم را می نویسم و این به معنی این نیست که کتابی مفید نیست. و چه بسا این کتاب برای بسیاری از دوستان، بسیار راهگشا و موثر بوده است.
ممنون از شما که در این بحث شرکت کردید (:
باسلام
کتاب فوق عملا خیلی از مباحث کلی اقتصاد در مدیریت را زیر سوال برده، نویسنده سعی در برهم زدن قوانین واقعی حداقل جامعه کنونی و اوضاع و احوالات اقتصادی و بالاخص متد های نوین مدیریت استراتژیک و مبحث swot دارد لذا با مطالعه بخشی از کتاب از نظر بنده، مغایر با اصول اولیه علوم اقتصادی میباشد